پدر، یک اسم است؛ مثل غلامعلی

اين بزرگی‌های خويش‌فرما را بگذاريد کنار. اين اعتباری که برای هی…هی…کردن‌های سرِ پيری‌تان، قابِ مرغوب گرفته‌ايد. پدرشدن، فتحِ هيچ قلهٔ دور و بلندی نيست که شما درخورش باشی، باقی، تودهٔ نالايقِ محروم. اين پولک‌های حرمتی که به رخت‌ولباستان ضميمه کرده‌ايد، بزرگتان نمی‌کند. پدرشدن، کارِ يک شبِ پاييز است، يا تلافیِ بدمستی، يا هضمِ خواهشِ مدت‌دارِ عيال، يا غفلتی سرِ بزنگاه. شايد ذوقِ قدکشيدن بود، برای تويی که کوچک نگاهت کرده بودند. کسی دِينی ندارد اگر فرزندِ نداشته‌های توست؛ ولی تو مديونی اگر مانده‌ای زيرِ بارِ مابقیِ سهمِ کسی.
گربه‌های نرِ بالغ هم پدرند. تو برو بابای بچه‌هايت باش.

فهرست