پاشویه ۱۴
سه وعده سقز جویدیم و هِل و نعنا، بلکه بویِ زهرمار از کامِ تلخمان بپرد، بیآبرو نشویم پیشِ آقاجان.
مستراحدرآمده شرفیاب شدیم جهتِ صرفِ ناشتایی. سرخیِ دیده حواله دادیم به زحمتِ کارِ بیوقتِ خیاطخانه. معقول نشستیم. صمُبکم.
پیغام دادهاند پیشِ چشممان آفتابی شود، میدهیم کاهگِل به ماتحتش فرو کنند. غفلتاً آفتابه را گذاشته بودیم کنجِ سفرهٔ ناشتایی، بعدِ موال.