فارنهایت 9/11
همان موقعی که جشنوارهٔ کنِ امسال هم نخلِ طلایش را نثارِ مایکل مورِ لعنتی کرد و او با آن هيکلِ گنده، ارزشمندترين سوغاتِ کن را از تارانتينو گرفت، از چشمهای ريزش پيدا بود که چندان انتظار نداشت اوضاع در کن هم بر همان منوالِ اسکار باشد؛ اما او در شبِ اختتاميهٔ کن، خوشحالترين آدم بود و اعلاميهٔ سينماییاش بهاندازهٔ نخلِ طلا معتبر شد.
فارنهايت 9/11 بيشتر از هر فيلمِ ديگری که بهياد دارم سياسیست، و همين حرصِ آدم را در میآورَد که چرا کن زيرِ تابوتِ زمينماندهٔ جشنوارهٔ برلين را گرفت. فستيوالیبودنِ مستندِ جديدِ مايکل مور که خيلی بيشتر از بولينگ برای کلمباين توی ذوق میزند، ربطی به فيلمنامه و ميزانسن و پرداخت و اينجور چيزها ندارد. عمدهاش سرِهمکردنِ فيلمهای آرشيوی با ضربآهنگی کاملاً بیقاعده است. تصويرِ تيرهروزیِ آدمهایی که رئيسجمهورِ آمريکا به اين روزشان انداخت. همهٔ ماجرا همين است. همهٔ فيلمِ افشاگرانه و جسورانه و متفاوتِ مايکل مور که مدام فرياد میکشد: يادتان باشد چه اشتباهی کرديد به اين آدم رأی داديد.
در تقسيمبندیِ دو مستندِ جهانیشدهی او، بولينگ برای کلمباين تلاشی مستدل برای کشفِ پسزمينههای یک رويدادِ خاص بود که تمرکز روی تيراندازی در یکی از مدرسههای کلرادو داشت و مستندی صرفاً آمريکايی بهشمار میرفت؛ اما فارنهايت 9/11 يافتههای جديدِ مايکل مور دربارهٔ آدمیست که سرِ همه را کلاه گذاشت و رئيسجمهورِ آمريکا شد و بعد از يازدهمِ سپتامبر، بهبهانهٔ حذفِ تروريسم، آزادیِ جماعتی را سنگِ قبرشان کرد. اساساً خودِ واژهٔ «فارنهايت» که در عنوانِ فيلم، عاريهگرفته از فارنهايت 451 ـ اثرِ سياهِ فرانسوا تروفو ـ است، اشاره به حرارتی دارد که بعد از يازدهم سپتامبر بهواسطهٔ حکومتِ آنهایی که مور دوستشان ندارد، حياتِ ملتها را سوزاند. حالا اين آدم، جوری که انگار حقيقتِ کثيفی که دستگيرش شده را تمام اين مدت از دولتیهای آمريکا پنهان کرده باشد، مثل بچههایی که وقتی میرسند، اتفاقاتِ مدرسه و زرنگیهایی که کردهاند را شلخته و پشتِ سرِ هم تحويل اهلِ بیخبرِ خانه میدهند، سخاوتمندانه با دنيايی در ميان میگذارد.
بخشِ مسابقهٔ امسالِ کن مستندِ ديگری هم از ایالاتِ متحده داشت که جستجوی آوارهگونه و پُرزحمتی برای پيدا کردنِ سوداگرانِ توليدِ مشروباتِ الکلی بود که حالا هرکدامشان گوشهای از دنيا بيتوته کردهاند؛ اما چيزی که هجویهٔ مايکل مور را درخورِ نخلِ طلا کرد، جسارتِ فيلم در سينماییکردنِ بیکفایتیهای مهمترين رجلِ سياسی دنياست و انگشتِ اتهامی که مقابلِ صورتِ طايفهٔ جمهوریخواهانِ آمريکا گرفت.
«سياستِ لامذهب همين است؛ اما دوست دارم باور کنی که اين قضيه کوچکترين نقشی در دادنِ نخلِ طلا به تو نداشت. تو برای گرفتنِ تقديرنامهٔ سياسی اينجا نيستی، ما هم در هيئتِ داوران، همهجور ديدگاهِ سياسی داشتيم، تو برای اين نخلِ طلا میگيری که يک فيلمِ معرکه ساختهای.» اينها را تارانتينوی نازنين در شبِ اختتاميهٔ کن به مايکل مور گفت. وقتی آن بالا کنارش ايستاده بود و مثلِ بچهها لبخند میزد.