پاشویه ۵
آتیهٔ ما که گفتن ندارد، دور از جانِ شما، عینِ عقوبتِ سگِ گلّـهست. گرگ پارهمان نکند، از سگدوزدن نفله میشویم. این چندشبه بیخوابی افتاده به جانمان، تا خودِ صبح یا گُلِ قالی میشماریم یا نقشِ گچبُریِ طاق. مزاجمان هم شلرَوِش پیدا کرده، دَمبهساعت اقامتِ مستراح داریم.
شما غیرِ فالِ قهوه کمالاتی نداری؟ با همین چایِ جوشیده و شکرپنیر.