پاشویه ۳

خبط کردیم موقعِ سوارشدن به شاگردِ شوفر گفتیم نذرِ زیارتِ شبِ دوشنبه داریم، امام‌زاده هاشم نگه دارد. حالا پدرآمرزیده ول‌کنِ ما نیست، ملاحظه هم ندارد وقتی التفاتی نمی‌کنیم، حکماً خوابمان برده خبرِ مرگمان.
این همشیره‌ که ناغافل سرمان روی دوشش افتاده، یک‌کلام حرف نمی‌زند بس‌که مأخوذبه‌حیاست. این نکبت خیال می‌کند تَنگِ مادرش خوابیده‌ایم. صدایش را انداخته‌ سرش، هِی تکانمان می‌دهد. شعور ندارد به پلور که برسیم، کرایه هست برای امام‌زاده. زیارت قسمتمان باشد، خزینه ارتماسی می‌کنیم، برمی‌گردیم.

پاشویه
فهرست